شيطونا سر به سرمون نذارين.........
سلام عسلي مامان
اومدم ازت گله كنم
اين ماه داري سر به سرم ميذاريا
اگه مي خواي بياي كه بيا وگرنه سر به سرم نذار
به ني ني خاله غزلم بگو سر به سرش نذاره
دوتايي داري اذيت مي كنين
ني ني خاله غزل كه خيلي يك هفته است اذيت كرده
كاري كرد عمو داود از دستش فرار كرد رفت ( فرار كه نكرد چاره اي نداشت بايد مي رفت ، رفت ولي با چشم گريون )
وقتي مي بردمش فرودگاه توي راه اينقدر گريه كرد كه نگو بعدشم بهم گفت جون تو جون غزلك و ني ني ما
من كه هيچي نتونستم بگم اگه يك كلمه حرف مي زدم اشكم مي ريخت
به ني نيشون بگو من و شرمنده اون نكنه
اخه خيلي برام زحمت كشيده شايد با مراقبت از خاله غزل بتونم جبران كنم
مي رسيم به خودت
چند روزه نشونه هاي اومدنت را اعلام كردي ولي از اومدنت خبري نيست
اذيت نكن يا خودت را نشون بده يا نشونه هات را هم بردار برو
تا فردا تصميمت را بگير ( فردا مي خوام برم آزمايش)
عسلكم دوستت دارم خيلي خيلي
باي عسلكم (بايد برم غذا درست كنم براي خودم و بابايي خورشت قيمه براي خاله غزلم فسنجون)