ماجراهاي ماماني و بايايي و عسلي

حرف اول

1389/10/28 9:02
نویسنده : ماماني
193 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عسلي مامان

اين وبلاگ را خاله غزل برات درست كرده .

من و خاله غزل توي دانشگاه با هم دوست شديم و الان ده ساله كه با هم دوستيم.

خاله غزل بعد از چهار سال انتظار ني ني دار شد و حالا كه من دارم خاله ميشم مي خواد براي چهار سال تنهام بذاره.

عموداود( شوشو خاله غزل) بورسيه شده و دارن مي رن فرانسه .

خاله غزلم اين وبلاگ را براي من و تو و بابايي درست كرد كه قبل از رفتن يه يادگاري برات گذاشته باشه. 

ازش خواستم اولين پستش را هم خودش بنويسه ولي قبول نكرد.

پس من و تو بابايي هم براش مي نويسيم :

غزلك دوستت داريم

عسلي مامان تو هم زود بيا كه با رفتن خاله غزل ماماني هم زياد تنها نباشه

من و بابايي منتظرتيم

 

 

پسندها (1)

نظرات (0)